فصل تنهايي

ادبي و هنري

زندگي نامه ي من
  • زندگی نامه ی من
    نام کوچکم محمد است ونام یک کم بزرگترم عباس زاده ،زادگاهم

    روستای«کریز»است ازبخش کوهسرخ شهرستان «کاشمر».تحصیلات

    ابتدایی رادرزادگاهم گذراندم وبرای ادامه تحصیل به کاشمر آمدم ودیگر

    فرصت بازگشت به کوه راپیدا نکردم.دوره راهنمایی رادر مدرسه ی

    شبانه روزی «جلال آل احمد»سپری کردم سپس بنا درخواست وعلاقه ی

    پدرم جهت ادامه تحصیل به حوزه ی علمیه ی«حاج سلطان العلما»رفتم

    که خود حدیثی دارد مفصل وبعد ازدوسال از آنجاکه نه حوزه به مذاق من

    سازگار بودونه من به مذاق حوزه ،مقدمات رانخوانده ترک حوزه کردم

    وبه تحصیلات دبیرستانی پرداختم ،درسال68دیپلم گرفته وجهت گذراندن

    خدمت مقدس سربازی راهی اهواز شدم.

    در سال ۱۳۷۰باپایان یافتن خدمت سربازی وارد دانشگاه آزاد کاشمر شدم ودر سال ۷۳

    در رشته زبان وادبیات عرب فارغ التحصیل شدم.

    درسال ۱۳۷۵به استخدام آموزش وپرورش درآمدم. پنج سال اول خدمتم را درشهر ستان

    «تربت حیدریه»( رحمة الله علیه!)گذراندم ودرهمان شهر برای اولین بار ازدواج کردم

    وسرآنجام پس از چهار سال دادگاه وپاسگاه بازهم از آنجا که نه همسرم به مذاق

    بنده سازگار بودونه بنده به مذاق همسرم (بالصطلاح همان عدم تفاوت خودمان!)

    ناچارازیکدیگرجدا شدیم(یاد بادآن روزگاران یادباد!!!).

    درسال ۱۳۸۰با کوله باری ازخاطرات تلخ وشیرین به شهرستان «خلیل آباد»منتقل شدم و

    هم اکنون در دبیرستانهای این شهر به تدریس زبان شیرین عربی!مشغولم.

    روزگارم بد نیست یک همسر دارم(البته فعلا)ودو فرزند دخترم «آنیتا»تازه ۳سال را

    تمام کرده وپسرم«آریا»تقریبا ۴ماه داردِ،شکر خدا اوضاع مالیم هم خوب است!

    اجاره نشین هستم پیکانی دارم مدل۸۱تقریبا همه ی قسمت هایش صدا میدهد

    بجز پخش وبوقش،باغی دارم در میان حریم جاده ورودخانه که زیر فشار له شده است

    در زمستان بیم سیل برآن می رودودر تابستان بیم بی آبی.

    کم وبیش ذوق هنری دارم،نقاشی می کشم،خوشنویسی می کنم،صدایم

    بدنیست،عکاسی میکنمگاهی اوقاقات شعر می گویم که مجموعه ترشحات شعری خودرابه

    نام«فصل تنهایی»در سال ۷۴به چاپ رساندم(البته اگربتوان به آن شعر گفت)که شامل

    مجموعه اشعاری است عاشقانه درقالب شعر نو،البته زیاد هم نو نو نیست چون

    شعرهای کهنه هم در داخل کتاب پیدا می شود.

    ناگفته نماند که هزارجلدازاین کتاب را توانستم رد کنم البته نه با فروش آن

    بلکه باروش تقدیم به دوستان،رفقا،اقوام،خویشان وکلیه بیوت وابسته،امیدوارم در

    صفحات بعدی بتوانم گوشه ای از هنر بی هنری خودرا به شما دوستان تقدیم نمایم.



    «محمد عباس زاده»
     
نویسنده: محمد عباس زاده ׀ تاریخ: سه شنبه 16 خرداد 1387برچسب:محمد,عباس زاده,كريز,كاشمر,كوهسرخ,خليل آباد,فصل تنهايي,آنيتا,تربت حيدريه,دانشگاه آزاد اسلامی کاشمر, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

شعر:بيخبر

 

چند سالي است كه از تو خبري نيست مرا

همه جا هستي واز تو اثري نيست مرا

 

من ندانم كه شب وروز كه را بوده اي

خواهم بداني كه بجز تو دگري نيست مرا

نویسنده: محمد عباس زاده ׀ تاریخ: سه شنبه 3 ارديبهشت 1387برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تازه عروس

 

هر درخت تازه عروسي است

    اندر حجله باغ

نویسنده: محمد عباس زاده ׀ تاریخ: شنبه 10 فروردين 1387برچسب:تازه عروس, حجله, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نوروز

 

«نوروز»

اگر چه به ظاهر من ترا نوروز مي خوانم

وليك ترا من قاتلي مرموز مي دانم

 

به هر بار آمدن يك سال زمن كشتي 

در اين كار ترا همدست حاج فيروز مي دانم

 

من ساده به ديدارت لباس نو مي پوشم

خطا است گر ترا بهتر زديگر روز مي دانم

            نوروز 92

نویسنده: محمد عباس زاده ׀ تاریخ: سه شنبه 6 فروردين 1387برچسب:نوروز,قاتل,حاج فيروز,ساده ,لباس نو, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , fasletanhaiy.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM